:: درباره طالب


      سید محمد طالب آملی (احتمالاً متولد ۹۹۴ه.ق.  و وفات ۱۰۳۶ه.ق، مدفون در لاهور؟! کشمیر؟! فتح پور؟!) از شاعران برجستۀ سبک هندی است. وی که در آمل مازندران دیده به جهان گشود، در همین شهر و در جوانی، با حمایت خانواده و استادان شهر و زمانه، در دانش‌ها و  هنرهایی چون: هندسه، ریاضیات، نجوم، حکمت، خوشنویسی، شعر و ادب از سرآمدان عصر شد، اما اکنون با اشعاری که از او برجای مانده، شناخته می‌شود. طالب در ابیاتی به دانش‌ها و هنرهای خود که در روزگار جوانی، آن‌ها را به دست آورده، اشاره کرده‌است:

پا   بر  دومـیـن   پـایـۀ   اوج    عشـراتم
و اینــک عـدد فنـم از آلاف زیاد است
بر  هندسه  و  منطق و بر هیأت و حکمت
دستی‌ست مرا، کش ید بیضا ز عباد است
در سلسلۀ وصف خط این بس که ز کلکم
هر نقطه سـویدای دل اهل سـواد است


      طالب آملی که قریحه‌ای وقاد و احساس شاعرانۀ بسیار قوی داشت، در آغاز جوانی به مدح حاکمان و بزرگان شهرش پرداخت. به نظر می‌رسد از قبَل این مدایح نتوانست به صله‌های درخور برسد و ممدوحانش به او توجه کافی نکردند. ازاین رو برای دنبال‌کردن مسیر شاعری، به کاشان رفت. اما روایتی دیگر ناظر بر این است: او که در شهر خویش، عاشق دختری به نام «زهره» شده بود، به‌علت نامهربانی نامادری خود و ناتوانی زهره در متقاعد کردن خانواده برای این وصلت، نتوانست با زهره ازدواج کند. این شکست عشقی، باعث شد خانوادۀ طالب برای اینکه فرزندشان این درد را فراموش کند، او را به سوی کاشان روانه کنند. هرچند در این زمینه، روایت‌های دیگری هم برجای است.

      طالب در کاشان به خویشاوندان مادری خود پیوست که همه اهل دانش و ادب بودند. وی کوشید به کمک حکیم نظام‌الدین علی کاشی (شوهر خالۀ خود و پزشک دربار شاه طهماسب) به دربار صفوی نزدیک شود. او برای این کار، چند قصیده در مدح شاه عباس صفوی سرود، اما نتوانست مقبول دربار او شود. ازاین روی، ناامید به آمل برگشت. روایتی ناظر بر این است؛ وی که با این بازگشت، با ازدواج زهره، معشوقه اش، با شخصی به نام قادر روبه‌رو شد، در غمی درازدامن فرورفت. این غم شکست او را به ترک وطن برانگیخت؛ چنان که تا پایان عمر دیگر نتوانست به شهر خود برگردد. 

      طالب، نخست به مشهد‌الرضا علیه‌السّلام و سپس به مرو رفت. وی در مرو از سوی ملکش‌خان، گماشتۀ شاه‌عباس صفوی، عنایت‌ها دید. اما پس از دو سال اقامت در این شهر، اجازه خواست برای دیدار خانواده به آمل برگردد. ملکش‌خان با موافقت با درخواست وی، او را در رفتن به شهرش مختار گذاشت. ولی طالب به جای آن که به شهرش برگردد، راهی هند شد. وی  نتوانست در هند ممدوحی دلخواه بیابد. ازاین رو راهی لاهور و قندهار شد.

      حاکم قندهار، غازی‌خان که گماشتۀ جهانگیر، پادشاه گورکانی بود، به دست غلام خود در جوانی مسموم و کشته شد. طالب مجبور شد دوباره به هند برگردد. او در هند به گجرات نزد چین قلیچ خان رفت. طالب که نتوانست بار نخست رضایت جهانگیر را به دست آورد، سرانجام توانست با دستگیری‌های میرزا غیاث بیگ اعتمادالدوله، پدرخانم جهانگیر، در فرصتی مناسب در سال ۱۰۲۵ه.ق. نزد پادشاه گورکانی، اشعار خود را عرضه دارد و مقبول او شود. از این سال است که طالب به‌سرعت، مراتب رشد و تعالی و ترقی را در دربار جهانگیر طی کرد؛ چنانکه در سال ۱۰۲۸ه.ق.  در میان آن همه شاعر، به مقام ملک‌الشعرایی دربار او رسید. طالب آملی هشت سال ملک‌الشعرای دربار جهانگیر بود تا اینکه در سال ۱۰۳۶ه. ق. به دیار باقی شتافت. 

      وی دو دختر داشت که تنها خواهر او ستی‌النسا، طبیب همسر جهانگیر، سرپرستی آنان را برعهده گرفت. معلوم نیست مزار طالب آملی، این شاعر بلند آوازه سبک هندی کجاست؟! برخی معتقدند پیکرش کنار دوست دیرین و باوفای او، اعتمادالدوله، در شهر فتح‌پور هند، نزدیک آگره به خاک سپرده شد. برخی نیز براینند مزار او در شهر لاهور واقع شده است و عده ای کشمیر هند را مدفن او دانسته‌اند.




فایل‌های مورد نیاز

ISC

Conference Poster

سامانه احراز اصالت گواهینامه

پایگاه اطلاعات پژوهشی

پوستر همایش

© کلیه حقوق این وب سایت محفوظ می باشد .
طراحی و پیاده سازی شده توسط : همایش نگار ( ویرایش 10.0.6)